امروز زندگی را آغاز کن
برایان تریسی میگوید: روزی که میخواستم آغازگر راه زندگیم شوم به... انسانهای موفق نگاه میکردم و با خود میگفتم که فاصله بسیاری وجود دارد. اما با کمی تحقیق فهمیدم، تمامی انسانهای موفق در آغاز راه خود جزء ده درصد پائین رشته کاری خود بودهاند. طرح تو چیست؟ حرکت کن. بهانه را کنار بگذار. وقت تنگ است و زمان پای در رکاب آنان که برای زندگیشان هدف و آرمانی متفاوت دارند. اگر پای رفتن نداری، به ریشههایت نگاه کن! ببین در آغوش چه اندیشههایی، سیراب میشوند.
وقت آن رسیده است که بیرحمانه برای خودت دلتنگ شوی و برخیزی. تو درخت نیستی که بر جای خود تا ابد باقی بمانی. به لانه عقابها سفر کن. چشمانت را در چشمه جوشان خلاقیت بزرگمردان ایرانی غوطهور ساز. شاید روزی یک کشور با ملیتی متفاوت به تو افتخار کند! چشمانت را ببند و خود را بخوان.
عاشقانه حس کن مشامت را! پر کن از عطر وجودت، شکوهت را! تو را
فقط برای خودت دوست بدار. نه برای موفقیتها و شکستهایت. دستانت را
لابهلای گیسوانت فرو ببر، گویا نسیمیست در لابهلای گندمزاری طلایی و با
طعم اشکهایت عاشقانه بگو: «خودم را از صمیم قلب دوست دارم.» ما
خود را به دست خود به دست فراموشی میسپاریم. آنکس که قابل ستایش است
تویی. آنکه باید حسرتش را بخوری تویی. آنکه باید برایش زانو بزنی ،تویی.
آنوقت است که جهان در چنگ قدرتت نفس نفس میزند. بس است در لابهلای
گامهای سیهسیرتان خاکنشین، پرسه زدن. اگر از نیمه جانت آرزوهایت را
ربودهاند، درونت هنوز صدای گامهای قدرتمندی جاریست، جوانه بزن.
هموطنم! جایگاه تو آسمان است. باور کن خودت را. بگذار فرشتگان درونت جان بگیرند.
***
میدانی هموطنم! اگر تمام جهان هم بیایند و بخواهند تغییرت دهند اما تو نخواهی هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. تنها کسی که میتواند شهپرهایت را بگشاید تویی… از درون توست که جهان در پیچ و تاب آرزوهایت رنگ میگیرد. این هفتهها میآید و میرود! تو چه کردهای؟ اگر ماندهای و میبینی هنوز در حسرت پرواز ماندهای، باید اقدام کنی… راسل کانول داستان زیبایی را تعرف میکند که کشاورزی روزی تصمیم میگیرد تا مزرعهاش را بفروشد و برای یافتن الماس جهان را زیر و رو کند. او میرود و فردی که مزرعه را میخرد بعد ازمدتی میفهمد که این مزرعه روی معدنی از الماس بنا شده است و این حکایت ماست که برای یافتن الماس، وجودمان را به خاک فراموشی میسپاریم. بزرگترین فرصتها و امکانات زیر گامهایمان خوابیده است. برخی دانشجویانم میگویند: اگر از ایران برویم، شکوفا میشویم و به زندگی بر میگردیم. به آنها میگویم: بر طبق نظر شما در کشورهای پیشرفته نباید هیچ فرد زمینگیری باشد. زیرا آنجا سرزمین فرصتهاست. اما چطور است که این همه بیخانمان میبینیم؟ به جرات میگویم اگر انسانی بخواهد و اراده کند باید در سرزمین خودش، پر بگشاید. اگر او را با همان اندیشههایش رهسپار برترین کشورها کنند، هیچ راهی نمییابد. اما انسان نمیخواهد خود را به سختی و مشقت بیندازد و رنج راه را بر جانش بخواند. واقعگرا باشیم. دست از جملات احساسی برداریم. موفقیت راهی متفاوت و طولانیست. بسیار سخت و کشنده است. بله الماس در وجود شماست. در واقع من ایمان و باور دارم که ثروت تو در جانت نهفته است. تو را هرگز ندیدهام، اما میدانم که نامت انسان است و همین برایم بس است تا تو را معدنی از الماس بدانم. حال باید حرکت کرد. الماس در حالت طبیعی مانند یک سنگ زمخت، بدشکل است. باید آن سنگ را برش داد، صیقل داد تا مبدل به الماس بینظیری شود. اگر آن کشاورز زمینش را کند و کاو میکرد، در گرما و سرما عرق میریخت، صاحب آن ثروت میشد. راحتتر بگویم: فرصتها در تلاش و کار سراغمان میآیند. نمیدانم چه میخواهی، اما اگر عاشقش هستی باید بهایش را بپردازی. شانسی در کار نیست! اگر منتظری تا یک گونی از اسکناس برایت پست شود یا فردی دستت را بگیرد یا چه میدانم معجزهای رخ دهد، سخت در اشتباهی! فقط با این اندیشهها، عروس زیبای عمرت را به مسلخ میکشانی!
این قطعه زیبا را چندی پیش خواندم، با من همراه شو!
به آرامی آغاز به مردن میکنی!/ اگر سفر نکنی/ اگر کتابی
نخوانی/ اگر به اصوات زندگی گوش ندهی/ اگر از خودت قدردانی نکنی/ …به آرامی
آغاز به مردن میکنی/ زمانی که خودباوری را در خودت بکشی/ وقتی نگذاری
دیگران به تو کمک کنند/ به آرامی آغاز به مردن میکنی/ اگر برده عادات خود
شوی/ اگر همیشه از یک راه تکراری بروی…/ اگر روزمرّگی را تغییر ندهی/ اگر
رنگهای متفاوت به تن نکنی/ یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی/ تو به آرامی
آغاز به مردن میکنی/ اگر از شور و حرارت/ از احساسات سرکش/ و از چیزهایی
که چشمانت را به درخشش وامیدارند…
و ضربان قلبت را تندتر میکنند/ دوری کنی…/ تو به آرامی آغاز به مردن
میکنی/ اگر هنگامی که با شغلت/ یا عشقت شاد نیستی/ آن را عوض نکنی/ اگر
برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی/ اگر ورای رویاها نروی/ اگر به خودت اجازه
ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگیت ورای مصلحتاندیشی بروی…/ امروز زندگی
را آغاز کن!/ امروز مخاطره کن!/ امروز کاری کن!/ نگذار که به آرامی بمیری!
هموطنم! با تمام هیچهایت اعداد را زمینگیر کن؛ آنوقت خواهی دید که تمامی
اعداد در مقابلت زانو میزنند. با تو سخن بسیار دارم و مطمئن باش از کنارت
به راحتی عبور نخواهم کرد…